شاید از کم لطفی بوده که توی پست قبل گفتم از ار جدیدم خوشم نمیاد شایدم بخاطر تجربه ی بد ذهنیت خوبی راجع به کار کردن دیگه برام نمونده بود اما الان که اینو مینویسم تقریبا 2 3 هفته گذشته از اون موضوع شرکت جدید از همه نظر برتری داره تنها اذیتی که میشم اینه که حجم کار زیاده و 8 ساعت برای انجام دادن کارهام خیلی کمه و مجبورم تا تموم شدن کارم توی شرکت بمونم و بدن خستمو بیارمو خونه.
بی نهایت ممنونم از حرفایی که بهم زدین همشون ارزشمند بودن و تمام سعی امو میکنم که از اون دختر گوشه گیر و کم صحبتی که تبدیل شده بودم بیرون بیام و هیچ چیز رو بی جواب نذارم
کم و بیش اخبار شرکت قبلی به دستم میرسه و از اوضاع نامطلوب اونجا خبر دارم همچنین میدونم که با سکوت خارج شدم از اونجا راه رو برای حرف بیهوده و مسخره راجع به خودم باز کردم و امشب تصمیم گرفتم که بعد یک ماه خروجم از اون شرکت سکوت رو کنار بذارم و هر چی که لازم هست رو بگم
هیچ وقت از مظلوم بودن و مظلومیت دیدن خوشم نمیومد و همیشه میگفتم مگه میشه آدم انقدر بی زبون باشه و وایسه ببینه که دارن نابودش میکنن ، از اونجایی که کارما کار خودشو میکنه منم تو این وضعیت افتادم در حدی که حتی نمیتونستم از خودم دفاعی کنم و این از همه بدتر توی روحیم تاثیر گذاشت و از همه بیشتر خوردم کرد.
ولی تموم شد این داستان و من الان حاضرم که تموم اتفاقات رو بدون هیچ کم کسری بگم و حق خودمو پس بگیرم چون میدونم در نبود من تموم تلاش خودش رو کرده تا همه ی عقده های درونیش رو سر من خالی کنه و تصمیم گرفتم که دیگه بیشتر از این نذارم همه جا رو به کسافت بکشه
خلاصه که همیشه همه ی تجربه ها خوب نیست و از همین تجاربه که آدم پیر میشه ولی بزرگ نه
تموم ,شرکت ,تصمیم گرفتم منبع
درباره این سایت